جدول جو
جدول جو

معنی بغچه کش - جستجوی لغت در جدول جو

بغچه کش
خدمتکاری که جامه ها با خود گرفته در جلورود و آنرا در عرف حال توشکچی گویند. (آنندراج). خادمی که بغچه برمیدارد. (ناظم الاطباء). نوکری که بغچه بستۀ اربابش را میبرد. (از فرهنگ نظام) :
حاجب درگاه ز دیوان بار
شد بسوی بغچه کش و چتردار.
امیرخسرو (از آنندراج) (فرهنگ نظام).
متکا در گله با سندلی این معنی گفت
که تویی بغچه کش و تکیه بمن دارد یار.
نظام قاری
لغت نامه دهخدا
بغچه کش
نیفه کش پتیره کش خادمی که بغچه را حمل کند
تصویری از بغچه کش
تصویر بغچه کش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باده کش
تصویر باده کش
باده خوار، باده پیما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نغمه کش
تصویر نغمه کش
نغمه پرداز، آوازخوان
فرهنگ فارسی عمید
(کَ نَنْ دَ / دِ)
باردار. حامل. آبستن
لغت نامه دهخدا
(بَ چَ / چِ بَچْ چَ / چِ کَ / کِ)
عمل و حالت بچه کش. بارداری. آبستنی. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(لَ/ لِ کَ / کِ)
مرکّب از: بیله + کش، چوب خرد سرپهن که بدان گل از بیل بسترند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَرْ رَ کُ)
دهی از دهستان دشت آب بخش بافت شهرستان سیرجان. سکنۀ آن 250 تن. آب آن از قنات و محصول آن حبوب است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(بَ چَ / چِ / بَچْ چَ / چِ یِ)
بچه که از کوچه بردارند و پرورش دهند. (از برهان قاطع) (از آنندراج). کودکی که از راهگذر برداشته باشند. (ناظم الاطباء). لقیط. کوی یافت، کلمه ای است که اشعار بر فنای چیزی و انقطاع آن میکند و در اشعار بر فنا استعمال می کنند. (ناظم الاطباء). و مبنی است. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بَ اَ)
حمل کننده غله از جایی به جایی. کشندۀ غله: میّار، غله کش از جایی به جایی. (منتهی الارب). شتران غله کش. ستور غله کش
لغت نامه دهخدا
تصویری از نغمه کش
تصویر نغمه کش
نغمه پرداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غله کش
تصویر غله کش
حمل کننده غله از جایی بجایی کشنده غله
فرهنگ لغت هوشیار
مرتع و جنگلی در جنوب روستای کدیر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
زمین مرتفع و سربالا، راه کنار و گوشه
فرهنگ گویش مازندرانی